پیمان نفتا اقتصاد جهانی آمریکای شمالی

نفتا: آرى یا نه؟

گفتگو با على جوادى

انترناسیونال: در نظر اول هیجان هیات حاکمه نسبت به نفتا قدرى اغراق شده بنظر میرسد، بخصوص اگر به خاطر بیاوریم که اولا"، از سال ٨٩ پیمان تجارت آزاد آمریکا و کانادا وجود داشته و نفتا اساسا" به معنى تعمیم قلمرو تجارت آزاد به مکزیک است، ثانیا"، نرخ متوسط تعرفه حمایتى مکزیک بر کالا هاى آمریکایى ٩٪ و نرخ تعرفه آمریکا بر واردات از مکزیک تنها ٤ درصد است. کاهش این ارقام به صفر در طول ده تا پانزده سال آینده تحول شگرفى بنظر نمیرسد و ثالثا"، اندازه کل اقتصاد مکزیک پنج در صد آمریکا بیشتر نیست. به این ترتیب اهمیت این طرح در چیست؟

على جوادى: براى توضیح اهمیت نفتا نمیتوان صرفا" به بعد اقتصادى بلافصل این پیمان بسنده کرد، این یعنى دیدن درختان و ندیدن جنگل. اهمیت نفتا اساسا" سیاسى- اقتصادى است. نفتا پیمانى براى ایجاد یک بلوک اقتصادى قدرتمند در مقابل با بلوکهاى موجود، تلاشى براى ایجاد یک مدل و یک نمونه نظام اقتصادى - تجارى براى "نظم نوین جهانى" و گامى در جهت تقویت بنیه اقتصادى نحیف شده آمریکا براى تداوم بخشیدن به سرکردگى اش در دوران پس از جنگ سرد میباشد. آنچه مسلم است، این است که دعواها و کشمکشهاى اقتصادى مشغله بزرگترى را در این دوران بازى خواهند کرد. نقش آمریکا در آنچه که "نظم نوین جهانى" مینامند و طلوع خونینش را در جنگ خلیج به اطلاع بشریت رساندند به میزان زیادى به قدرت و توان اقتصادى آمریکا وابسته است. نفتا به این اعتبار داراى اهمیتى ویژه و سیاسى میباشد. بدون دلیل نیست که بطور بیسابقه اى امضاى کلیه روساى جمهور سابق آمریکا که هنوز در حال حیات میباشند (نیکسون، فورد،کارتر، ریگان و بوش) براى تائید نفتا پاى بیانیه اى خطاب به کلیه اعضاى کنگره آمریکا گذاشته میشود. در این بیانیه آمده است: " امضاى خود را در جهت درستى در تاریخ آمریکا بگذارید. نفتا نقطه عطفى براى آمریکا بشمار مى آید. اگر بر خلافش راى دهید، به نقش آمریکا بمثابه رهبر جهان لطمه سنگینى وارد میاید و سعادت آمریکا و اقتصاد بین المللى صدمه خواهد دید" کلینتون در تائید اهمیت نفتا چنین گفت: نفتا بیشتر از یک بلوک اقتصادى است، پله اى است براى تامین رهبرى جهانى آمریکا" و در کنفرانس سران کشورهاى دایره اقیانوس آرام گفت: ما نمیتوانیم اجازه دهیم نگراینهاى کشوریمان سایه بر منافع ملى مان بیفکند. امنیت ما بیش از هر زمانى به اقتصاد وابسته است."

نفتا بمثابه یک پیمان تجارى در حیطه آمریکاى شمالى، همانطور که اشاره کرده اید، اساسا" تعمیم قرارداد تجارت آزاد کانادا و آمریکا به مکزیک میباشد. هر چند که از همین زاویه نیز چشم انداز فراترى در مقابل خود قرار داده است. گسترش و انعقاد قراردادهاى تجارى مشابه نفتا به بخشهاى دیگر قاره آمریکا و کشورهاى آمریکاى لاتین از جمله اهدافى است که حتى در زمان ریاست جمهورى بوش طرح آن در دست بررسى بود و در سطح علنى نیز به آن اشاره شده است. "از آلاسکا تا آرژانتین" (یعنى از قطب شمال تا قطب جنوب) این شعار سرمایه چشم انداز گسترش طرح حاضر را تشکیل میدهد. پروسه اى که با توافقنامه تجارت آزاد بین آمریکا و کانادا آغاز و در گام بعدى مکزیک را شامل شد در سواحل آفتابى آکاپولکو و مرزهاى جنوبى مکزیک توقف نخواهد کرد. شیلى، آرژانتین، برزیل و ونزوئلا توقف هاى احتمالا گام بعدى خواهند بود. از طرف دیگر آمریکا دور تازه اى از مذاکرات (GATT) را در مقابل خود دارد. آمریکا با نفتا دارد اخطار تازه اى به ژاپن و اروپا و ١١٥ کشور درگیر این مذاکرات میفرستد. آمریکا به (GATT) نیاز دارد، ٧٤٪ مبادلات این کشور با کشورهائى بغیر از کانادا و مکزیک صورت میگیرد. نفتا میتواند هم یک بلوک تجارى بسته در تقابل تجارى با بلوک هاى اروپا و ژاپن باشد و هم یک بلوک تجارى نمونه که تامین هژمونى آمریکا را تسهیل میکند. هر دو چشم انداز محتمل و ممکنند.

این طرح به پروسه ادغام اقتصادى مکزیک و کانادا و آمریکا سرعت بیشترى بخشیده و چهار چوب برگشت ناپذیرى براى آن بوجود مى آورد. مکزیک سومین وارد کننده محصولات آمریکا بعد از ژاپن و کانادا میباشد. میزان سرمایه آمریکایى در مکزیک تنها در ساال ١٩٨٨ از ٧/٧ میلیارد دلار به ٩/١٤ میلیارد دلار افزایش یافت. سرمایه گذارى آمریکا در مکزیک معادل دو سوم کل سرمایه خارجى در این کشور میباشد. نفتا نا امنى هاى ناشى از عدم ثبات نظام اقتصادى و سرمایه گذارى در مکزیک را کمرنگ میکند. با نفتا سیاستهاى ناسیونالیستى در عرصه اقتصادى امکان کمترى براى ابراز وجود خواهند یافت. سرمایه بزرگ دارد خاطره ملى کردن صنعت نفت (روزى که هنوز در مکزیک تعطیل عمومى است و جشن گرفته میشود) و ملى کردن بانکها، (که تنها در سال ١٩٨٢ و در پاسخ به اوج بحران مالى این کشور صورت گرفت) را به خاک میسپارد. نفتا کدهاى این پروسه را تعریف میکند.

سرمایه با نفتا از ثبات و امکانات بیشترى براى بهره کشى و استثمار از انسانها برخوردار خواهد شد. فاکتورهاى زیر در این رابطه تعیین کننده میباشند. ١- متوسط دستمزد و مزایاى کارگر در مکزیک معادل یک پنجم متوسط دستمزد و مزایاى کارگر در آمریکا میباشد. ٢- بورژوازى مکزیک و دولت حاکم بطور سیستماتیکى تشکیلات کارگرى و اعتراضات آنها را سرکوب کرده اند.

CTM تشکیلات سراسرى اتحادیه هاى کارگرى در بخش خصوصى و (FSTSE) در بخش دولتى، در سال ١٩٣٠ توسط حزب حاکم بوجود آمده و تماما" وابسته به دولت و مجرى سیاستهاى این حزب بورژوازى میباشد. ٣- نرخ سود سرمایه در مکزیک معادل رقم باورنکردنى ٦٠٪ بوده در صورتیکه نرخ سود سرمایه آمریکا در سالهاى اخیر بین ٧٪ تا ١٢٪ در نوسان بوده است. با توجه به شرائط کار در مکزیک، وجود نیروى کار فراوان و ارزان، تاثیرات عمومى نفتا را چنین ارزیابى کرده اند: سرمایه رشته هاى تولیدى متفاوت را بر اساس فاکتورهایى اقتصادى ( مهارت و تخصص نیروى کار، مواد خام و اولیه، تکنولژى و دانش فنى) داده شده و نیازهاى هر رشته مجددا" سازماندهى خواهد کرد. بر این اساس پیش بینى میشود که صنایع متکى بر نیروى کار ارزان در مکزیک ( صنایع کار بر) و رشته هاى تولیدى با تراکم بیشتر سرمایه و تکنولوژى بالا در آمریکا و کانادا متمرکز شوند.

اما تا آنجا که به مکزیک برمیگردد، سیاست اقتصادى مندرج در نفتا اساسا" ادامه منطقى سیاست اقتصادى دولت سالیناس است. مکزیک در سال ١٩٨٦ به پیمان GATT پیوست. براى مقابله با تورم دستمزدها را منجمد کردند. بیش از ١١٠٠ بنگاه و کارخانه دولتى تعطیل و یا به بخش خصوصى واگذار شدند. تعداد زیادى از بانکها به سرمایه هاى خصوصى منتقل شدند. محدودیتهاى تجارى بطور یکطرفه کم شده و نرخ تعرفه گمرکى بطور متوسط به ٩٪ تنزل داده شد. کلا" مدل اقتصادى حمایت از صنایع داخلى جاى خود را به مدل تولید براى عرضه به بازار جهانى و گسترش صادرات داد. بجاى وام از بانک جهانى و صندوق بین المللى پول درها براى سرمایه خارجى گشوده شدند. بورژوازى مکزیک تلاش بسیارى میکند که اقتصاد مکزیک بجاى تکیه بر عرضه نفت به صادرات کالاهاى صنعتى استوار گردد. در سال ١٩٨٢ صدور کالاهاى نفتى ١٤٪ کل صادرات مکزیک را تشکیل میداد، این رقم در سال ١٩٨٩ به ٥٥٪ افزایش یافت. ٨٥٪ تولیدات صنعتى مکزیک روانه آمریکا و کانادا میشود. با در نظر گرفتن نیازهاى این روند، اطمینان و تضمین از دستیابى به بازار آمریکا از اهمیت بسیار بالایى براى بورژوازى بزرگ مکزیک برخوردار بوده و نقش حیاتى اى در تداوم و موفقیت مدل اقتصادى اتخاذ شده توسط مکزیک بازى میکند. از طرف دیگر این مدل اقتصادى نیاز رو به رشدى به سرمایه دارد، درآمد حاصل از فروش نفت دیگر تامین کننده کل سرمایه مورد نیاز این پروسه نمیباشد. وام هاى تجارى نیز در سیکل بعدى خود این پروسه را با مشکلات متعددى روبرو خواهند کرد. بعلاوه سقوط بلوک شرق، نیاز به سرمایه و سرمایه گذارى را بطور بیسابقه اى در سطح جهان افزایش داده است. نفتا پاسخ بورژوازى مکزیک به نیازهاى همه جانبه مدل اقتصادى حاکم بر جامعه میباشد

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.